ساوالان: ششمین مجموعه داستان جشنواره سراسری آزاد جوان، اردبیل 1387
شعر فارسی - قرن 14 - مجموعهها
تیرماه، شبی که باغ در سکوت نیمهشب فرو رفته بود، میربابا در باغ شبحی دید، و برای فراری دادن او شلیک هوایی کرد. چند لحظه بعد با جسد خونی مردی مواجه شدند که غلام، کارگر باغ با سنگ سر او را خورد کرده بود. جسد را به مسجد بردند و خواستند درگورستان دفن کنند. اما امام مجلس با این کار مخالفت کرد و گفت که این دزد ممکن است مرتد یا کافر باشد و حتی برایش نماز میت نخواند، و با دفن او در گورستان مخالفت کرد. میربابا او را به باغ خود آورد و قبری در ته باغ برایش کند. از آن روز به بعد از گورستان متنفر شد و قبری نیز برای خود در باغ کند و موقع مرگ در آنجا دفن شد. دو پسر کوچک مردة خود را نیز در باغ دفن کرد و حالا که بچهها بزرگ شده و در باغ به بازی و تفریح میپردازند، متوجه شدند که قبر گمنام متعلق به کیست. در این کتاب مجموعة داستانهای کوتاهی از نویسندگان مختلف با عنوانهایی چون مائدة حسد، روز دوم، بازنشسته، اندرونی، شال کیپور، مادر، سگها و آدمها و... به نگارش درآمده است.