اجنبیها
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، ماجرای خانوادة پرجمعیت و سنّتی است که در روستایی زندگی خوشی را میگذرانند. روزی سه مرد و یک زن به خانة آنها میآیند. «ادوارد»، «بیل»، «جیم» و خانم «ژانت» خود را تحصیل کرده و گردشگر معرفی میکنند. آنها افرادی هستند که از وجود گنجی در خانة آنها مطلع هستند و به بهانة پیدا نکردن مسافرخانه، به خانه آنها آمدهاند. آنها در چند روز اقامتشان به بهانههای مختلف خانه را خراب میکنند و سرانجام گنج را مییابند. آنها قصد دارند بدون اطّلاع خارج شوند که یکی از اهالی خانه به نام «بیژن» که اینک «ژانت» عاشق وی شده و «بهرام» جلوی آنها را میگیرند. «بیل» نیز که عاشق دختر آن خانه، «نرگس» شده است، همراه آنها نمیرود. در این زد و خورد «بهرام» که جوان رشیدی است، کشته میشود. «بیژن» زخمی میشود و آنها با خارج شدن از خانه، خانهای خراب با دو جوان کشته و زخمی و اهالی عزادار به جای میگذارند.