مرغ تخم طلا و یک داستان دیگر
داستانهای کوتاه
کتاب مصور حاضر دربردارنده داستانهایی تخیلی برای گروه سنی (ب) است. در داستان «مرغ تخمطلا» آمده: «تینا» دختری مهربان بود که با مادرش زندگی میکرد. با اینکه تینا و مادرش فقیر بودند، اما با دیگران مهربان بودند و هرچه برای خوردن داشتند را با دیگران تقسیم میکردند. یک روز تینا نانی که برای خوردن داشت را به کسی داد که از او گرسنهتر بود. جادوگری که از آنجا میگذشت از این کار تینا خوشحال شد و به او یک مرغ داد. این مرغ تخمهای طلا میگذاشت و بدین ترتیب باعث شد تا اوضاع زندگی آنها تغییر کند. اما ماجراهای جالب دیگری هم در ادامه داستان به وقوع پیوست.