به پنجره نگاه نکن

به پنجره نگاه نکن

موضوع کتاب حاضر، داستان‌های وحشت‌آفرین است. «امیر» بعد از گرفتن مدرک فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز، فارغ‌التحصیل شده و به تهران نزد پدر و مادر می‌رود. او برای این‌که محیط آرام و ساکتی برای نوشتن داستان‌هایش داشته باشد، به روستای دورافتاده‌ای به نام «جلفان» نقل مکان می‌کند و مدّت چهارسال در آن‌جا زندگی می‌کند. او در آن‌جا عاشق معلّم مدرسه‌ای به نام «سارا» می‌شود. «امیر» که خود در دبیرستان روستا مشغول به تدریس است، زندگی آرامی را می‌گذراند تا این‌که یکی از اهالی روستا به نام «جعفر» اعلام می‌کند که جسد دختر بچّه‌ای با قیافة وحشتناکی را در دریاچة «ملک» دیده است. جست‌وجو برای یافتن جسد بی‌نتیجه می‌ماند و چند روز بعد جسد به دار آویختة «جعفر» رویت می‌شود. او در نامة به جا گذاشته از خود، از دیدن دختربچه در پشت پنجره صحبت کرده بود. به دنبال این ماجراها، «امیر» به اتّفاق استوار «جابر» در پی کشف عامل قتل «جعفر» و پیدا کردن سرنخ‌هایی از دختربچّه برمی‌آیند و درگیر ماجراهایی هیجان‌انگیز و وحشتناکی می‌شوند.

قیمت چاپ: 4,000 تومان
نویسنده:

هاجر حسینی

ناشر:

مشکوه

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1390

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

160

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789646156609

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف