مرد هیزمشکن و مار سخنگو
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در شهری آرام و زیبا پیرمردی خوشرو و خوشقلب زندگی میکرد. او زندگی خود را با هیزمشکنی میگذراند هرروز صبح با نام خدا از خانه خارج میشد و شب با دستی پر به خانه برمیگشت همسرش با خوشحالی به استقبالش میرفت. در یک روز گرم که پیرمرد در بیابان هیزمها را جمعآوری میکرد و آنها را به هم بسته بود که به فروش برساند ناگهان صدایی شنید! به اطراف خود نگاه کرد، اما خبری از صاحبصدا نبود».