دختر بیبی گلاب
در این داستان دختری به نام «قدمخیر» به روستای خالهاش میرود تا او را ببیند. در راه حوادث عجیبی برای او رخ میدهد، اما هر عابری که به او میرسد از رخ دادن آن اتفاقها خوشحال میشود. قدم خیر که از شادی آنها متعجب است ناراحت از اینکه نمیتواند با ظاهری آراسته با خالهاش دیدار کند راه را ادامه میدهد، اما باز هم اتفاقی دیگر برای قدم خیر در راه است...