انسان در عرصه هستی پدیدهای با مرز دو بینهایت: انسانشناسی
با نگرشی عمیق درباة روح در مییابیم که بخش عمدة شخصیت انسان، چیزی فراسوی این جسم مادی است. طبیعی است که جسم تابع اصول و قواعد حیات مادی بوده و همواره در حال دگرگونی است و هر لحظه نیز در حال تجدید حیات و قوای خود میباشد. در این حالت خودِ راستین انسان، که همان روح است ثابت و پابرجاست و انسان به مجرد اینکه به اصول و قواعد حاکم بر روح پی میبرد و از آن پیروی میکند، از این توانایی بهرهمند میشود که از دروازة دگرگونی گذشته و با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوند یابد، یعنی جوهر خود آگاه روح، راه صعود و تکامل تا مرز بینهایت را برای انسان هموار میسازد و سلطة غرایز و امیال بر جوهر نورانی روح، راه سقوط و سستی را تا مرز بینهایت برای انسان آماده میکند. در کتاب حاضر سعی شده است، ضمن معرفی اصل و اساس هویت وجودی انسان، حقیقتی در پردة جسم و روح نمایان شود که بتوان از منظر آن به جهان به ویژه به انسان با دیدی تازهتر نظر کرد. در این مقال از نظرگاه اندیشمندانی چون: پروفسور «میپر»، «غزالی»، «ارسطو»، «دکارت» و... نیز بهره گرفته شده است.