حلقههای عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر ماجرای زندگی پسری به نام «مهبد» است. مهبد در خانوادهای صمیمی، همراه پدر و مادر و دو خواهر دوقلویش، «شیبا» و «تینا» زندگی میکند. او پسری مؤدب و درسخوان است. پدر به دلیل بدخواهی عدهای قاچاقچی و پاپوش آنها به زندان افکنده شده و از غصة کار کردن همسرش در خانههای مردم فوت میکند. مهبد به همراه مادر و دو خواهرش، به درخواست عمویش «جلال» به تبریز رفته و در آنجا ساکن میشوند. مهبد با تربیت درستش، مراحل موفقیت را پشت سر میگذارد. بعد از مدّتی با درخواست اطرافیان، با دخترعموی تنوعطلب و بیبند و بارش به نام «ترلان» ازدواج میکند. مهبد تمام تلاش خود را برای اصلاح رفتار ترلان به خرج میدهد. امّا با پیدا شدن شواهد خیانتهای پی در پی ترلان، مهبد او را طلاق میدهد و این در حالی است که دختری پاک و محجوب به نام «سارا» به زندگی وی وارد شده است. ثمرة این آشنایی، آرامش و عشقی است که خیلی زود با مرگ سارا و پیوستن مهبد به او به پایان میرسد.