غربت یتیم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی از زندگی پسری به نام «داود» است که پدر و مادرش به دلیل اعتیاد پدر، فقر و تنگدستی وقتیکه او هشتساله بود، از هم جدا شدند. «داود» پس از متارکه پدر و مادرش نزد بیبی و داییاش زندگی کرد و از همان سالهای جوانی برای درآوردن خرج زندگی خود گردو میشکست و میفروخت. او از همان کودکی فهمیده بود که باید روی پای خودش بایستد. در داستان میخوانیم:« یادم میآید پدرم را چند بار برای ترک اعتیاد بستری کرده بودند. مادرم از شدت فقر و تنگدستی در گلخانه نزدیک پلیس راه کار میکرد».