همیشه پیش من میماند: سردار شهید یدالله تقییار به روایت همسر شهید
تقییار، یدالله، 1340 - 1365 / شهیدان - ایران - بازماندگان - خاطرات / شهیدان - ایران - همسران - خاطرات / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - شهیدان - سرگذشتنامه
کتاب حاضر، روایتی داستانی از سرگذشت و خاطرات شهید «یداله تقی یار» از زبان همسر وی است. این کتاب باهدف آشنا ساختن جوانان با زندگی این شهید بزرگوار نگاشته شده است. در داستان میخوانیم:«صدای تکسرفههای بیرمق ننهبزرگ از اتاق پشتی میآید، مینشینم پشت دار قالی. آفتاب خودش را رسانده به بالای چله، چله نو زادهایم. میخواهم این بار ابریشم ببافم، کرم، لچک ترنج. پودهای نازک رنگی؛ یکی سبز، دو تا نخودی، گره کن، دو تا انابی گره کن ... میدانم به این سادگیها بالا نمیرود این گرههای ریز، ولی امان از وقتیکه تمام شود. چله را که بریدند، قالی را پهن اتاق میکنی، قبل اینکه استادکار، آن را ببرد، دست میکشی روی نقش گلها، ظریف است عین خود گل».