پیزادیس: پژواک نقل ماجرایی در همین نزدیکیهای خودمان
داستانهای فارسی - قرن 14
به دلیل شباهتش با دختری انتخاب و قرار شد بستهای را تا باستیل تال ببرد. چرا رفت؟ او که هنوز... حتی فکرش پیش نیامده تا جایی برود. وقتی دختری، آن هم جوان و غیر از زمانه که خیلی از آن ها هم ندانسته با نمایش ماشین، موبایل، پیتزا و هر چیزی چنان شرایطِ هل داده شدن به هر طرفی را فراهم میکنند حال دیگر رساندن بستهای! حتی اتفاقی پیش میآید که پول زیادی میگرفت، وسوسه انگیز میشد، به خصوص وقتی که از ایستاده جلوی ویترین پاساژ طلادین میشنید: برای داشتن موبایل جدید، حاضرم ازدواج یک ساعته کنم.