دختر کشیش
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
دختر کشیش دوروتی با پدرش در ملکی در یک کلیسا زندگی میکند. کشیش که مردی بداخلاق است با همه رفتاری بد و تحقیرآمیز دارد و به همین سبب هر روز از جمعیت نمازگزاران کلیسایش کاسته میشود. زیرا او فردی متعصب است و همیشه باعث ترس و وحشت افرادی میشود که به کلیسا میآیند و جزء وظایف دینیاش در خارج از چارچوب کلیسا هیچ مسئولیت دیگری را پذیرا نیست. اما دوروتی از این رهگذر مردی به نام «واربورتون» و نه چندان خوشنام در همسایگی آنها ملکی میخرد و گهگاه به آنجا میآید. دوروتی از همصحبتی با آقای واربورتون که به نظر او مردی دنیادیده است، لذت میبرد و او را یک دوست میشمارد، اما معاشرت دوروتی با وی باعث بروز مشکلات جدیدی در زندگیاش میشود و او را با دنیای بیرون از کلیسا، زشتیها و زیباییهایش مواجه میسازد.