در پس نقاب
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر در مورد دختری است به نام «ریحانه» که کودکی سخت و فقیرانهای را پشتِ سر میگذارند، به همین دلیل چهرهای پسرانه به خود میگیرد و به سمت خلقوخوی مردانه کشیده میشود تا بتواند از پس زندگشاش بربیاید... . در بخشی از این رمان میخوانید: «تقهای به در خورد و متعاقب آن به صدای ظریف معصوم: هانی جون پشتِ خطی داری؟ دستم به طرف گوشی رفت، اما با جمله بعدی معصوم، روی گوشی خشک شد؛ ولی خودشو یه چیز عجیبغریبی معرفی کرد، مثلا چی؟ میگه حسن تابهتا، فکر کنم سرکاریه...».