... و من اینگونه دیدم
"هادی" شخصیت اصلی این داستان، بر اثر شکستهای پیاپی در زندگی، در حالی که هیچ روزنهی امیدی برای آیندهی خود نمیبیند، راهی تهران میشود. او در تهران بیهدف و سرگردان به مشاغل مختلفی روی میآورد. اما طولی نمیکشد که احساس مسئولیت نسبت به خود و خانواده، تحولی در او ایجاد میکند. این تحول باعث موفقیتهای تحصیلی او میشود که تعجب همگان را برمیانگیزد. پس از آن نیز زندگی زناشویی را آغاز میکند. اما اختلاف دیدگاههای فرهنگی و اقتصادی وی با همسر، مانع تشکیل کانون صمیمی در خانواده میشود. و بدینترتیب....