نادی به جنگل تاریک میرود
داستانهای تخیلی / اسباببازی - داستان / شخصیتهای کارتونی - داستان
«نادی» با کلاه زنگولهای به سر، با ماشین زرد و قرمز رنگش در سرزمین اسباببازیها رفت و آمد میکرد و مسافر سوار مینمود. روزی شیطانکی به خانة او آمد و گفت حاضر است در مقابل یک کیسة پول، او را به جنگل تاریک ببرد، تا در صورت تمایل در مهمانی شرکت کند. نادی پذیرفت و پس از طی مسافت طولانی در نیمههای شب به وسط جنگل تاریک رسید. ناگهان سه شیطانک دیگر از راه رسیدند. لباسهای نادی را درآوردند و ماشین او را نیز دزدیدند. نادی که تنها و عریان در وسط جنگل مانده بود خود را به خانة قارچیشکل آقای گوشگنده رساند. آقای گوشگنده به او کمک کرد و با هم نقشهای کشیدند تا درس عبرتی به شیطانکها بدهند. این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.