مرگ و باکره
شخصیتهای این نمایشنامه عبارتاند از: "پولینا سالاس"، حدودا چهل ساله، "هراردو اسکوبار"، همسر پولینا، وکیل دعاوی، تقریبا چهل و پنج ساله، و "روبرتو میراندا" پزشکی حدودا پنجاه ساله. داستان در کشوری در امریکای جنوبی، در پی سقوط حکومت دیکتاتوری اتفاق میافتد. پولینا، فعال سیاسی، به شدت تحت شکنجه قرار گرفته در حالی که همسر وی وکیل دعاوی قابل احترامی است که به ریاست کمیتهی حقوق بشر حمایت از افرادی که زیر سلطهی رژیم دیکتاتوری پیشین به نوعی آزار و شکنجه دیدهاند، منصوب شده است. در یک شب توفانی، بیگانهای خوشخو به نام دکتر "میراندا" به خانهی این زوج جوان وارد میشود. این شخص هراردو را که اتومبیلش در میان راه خراب شده بود، با اتومبیل خود به منزل میرساند. پولینا در همان لحظات اول، حس میکند که صدای این مرد بیگانه، صدای همان شکنجهگر سالها پیش است. وی تصمیم میگیرد، به رغم مخالفت همسرش، دکتر را زندانی کرده و به زور اسلحه از او اعتراف بگیرد و گفتههایش را ضبط کند. میراندا ابتدا همهچیز را انکار میکند، اما سرانجام با شگردی که زن به کار میگیرد، لب به اعتراف میگشاید. پولینا که به شدت هیجانزده شده بود به این دلیل که دکتر به هیچ وجه از کردههای خویش شرمسار نیست، تصمیم به قتل وی میگیرد.