داستانهای دن
مادیان کرند تروفیم کرهاسبی به دنیا آورد. تروفیم پنج سال از عمرش را در جنگ گذرانده است و فرماندة اسواران به او میگوید که باید کرهاسب را بکشد، به این علت که ممکن است با شیطنتهایش صفوف جنگ را به هم بزند و سربازان را به یاد خانه و زندگی بیاندازد. تروفیم به قصد کشتن کره اسب میرود، اما منصرف میشود. در حدود یک ماه بعد، در نزدیکی دهکده اوست خورپسکایا، اسواران تروفیم با دستهای از قزاقان وارد جنگ میشوند. جنگ به ساحل دن میرسد، کرهاسب در گردابی گیر کرده و گویی کمک میطلبد. تروفیم نمیتواند خویشتنداری کند، از میان صفوف دشمن قایق را به سمت گرداب کوچکی که کرهاسب در آن وامانده هدایت میکند و مادیان نیز شناکنان به کمک او میشتابد. تروفیم با زحمت کرهاسب را نجات میدهد و حین نجات دادن او آتش جنگ قطع میشود. بعد از نجات کرهاسب گلولهای به سمت تروفیم شلیک میشود و او در حالی که از لبان زمختش کفی خونین بیرون زده جان میدهد. در این مجموعه داستانهایی به نامهای نشان مادرزاد، چوپان، حرامزاده، استپ آزور و خون بیگانه گرد آمده است.