فرانک و تدی
داستانهای کودکان و نوجوانان / دوستی - داستان / داستانهای تخیلی
پروفسور «فرانک موشه»، تنها توی یک انباری زندگی میکرد. او دوست داشت چیزهای جورواجور را جمع کند، بسازد و تعمیر کند. یک روز که از پنجره بیرون را تماشا میکرد، حیوانات دیگر را میبیند که با کمک هم در حال ساخت چیزهای مختلف هستند. فرانک خجالت میکشد که با آنها دوست شود؛ اما او به یک دوست واقعی نیاز دارد تا به او یاد بدهد که دوستی یعنی در همه حال با هم بودن ...