باغ سرنوشت
((باغ سرنوشت)) داستان دختری به نام((پروین)) است که در یک خانواده مرفه در شهر بیرجند زندگی میکرد .او در نوزده سالگی با شور و شوق فراوان با جوانی تحصیل کرده به نام((محمود)) ازدواج میکند .محمود رئیس حسابداری بانک است، اما از همان ابتدا آن چنان که شایسته خانواده پروین است، مراسم عقد و جشن عروسی را به خوبی به جا نمیآورد .پروین هر چند از بیحرمتی گلهمند و سرافکنده است پای به خانه شوهر میگذارد .محمود با بچهدار شدن او مخالف است، اما سرانجام پس از پنج سال، پروین صاحب دختری به نام((یاسمن)) میشود .سختگیرهای محمود و دخالتهای بیجای مادرشوهر عرصه زندگی را بر پروین تنگ میکند و او ناگزیر از شوهرش طلاق میگیرد .در پی آن، پروین برای آن که با اطرافیان خود روبهرو نشود به فرانسه میرود و ....