پرواذ
داستانهای کودکان (آمریکایی) - قرن 20م.
در کتاب دوم از مجموعة «سیپتیموس هیپ» اسکلتی از یک جادوگر، سطح آب را میشکافد و بلمران با این که از ترس میلرزد، اجازه میدهد اسکلت، سوار قایق شود. بلمران قول میدهد تلاش کند تا اسکلت به زندگی بازگردد و اسکلت نیز قول میدهد او را به کارآموزایاش بپذیرد. در این حال بلم به راهش ادامه میدهد و با اشارة انگشت سبابة استخوانی اسکلت که به پشت بلمران میخورد به جلو هدایت میشود. سرانجام آنها به لبة باتلاق میرسند، اسکلت آنجا از بلم بیرون میآید و جوان قدبلند با موی روشن را به طرف غمانگیزترین محلی میبرد که تا به حال دیده است. اسکلت، بلمران را از زمینی متروکه جلو میبرد و وقایعی رخ میدهد که داستان را شکل میدهد.