عطش
در این داستان، دختری به نام "مهتاب" به اصرار پدر به ازدواج با پسر عموی ناتنی مادرش ـ احمد ـ تن در میدهد. این در حالی است که "مهتاب" پیش از این که خواستگاری به نام "علی" داشته که خانواده مانع از ازدواج این دو میشوند. اما احمد مردی است آتشی مزاج و بد دل که همین امر سبب میشود تعادل روحی مهتاب بر هم بخورد و به شخصیتی منزوی بدل شود. از طرفی احمد به خواهر مهتاب نظر سوئی دارد و این کار زمینهساز جدایی آن دو میشود. اما داستان با آشنایی مجدد مهتاب با علی ـ که پسری پرورشگاهی، و مهتاب از آن بی خبر بوده ـ روند دیگری پیدا میکند.