هارون خیکی: سرگذشتی بسیار جالب و خواندنی
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان سرگذشت جوانی را به تصویر میکشد که برای یافتن کار و ساماندهی به اوضاع زندگیاش، به تهران سفر میکند. «جاسم» پس از مدتی جستجو سرانجام زیر نظر یک استادکار نقاشی مشغول بهکار میشود؛ اما خامی و تجربهی کم او باعث میشود استادش با ترفندی ناجوانمردانه مادر پیرش را به همسری«جاسم» درآورد. از آن پس فشارهای زندگی و بودن در کنار زنی ناسازگار این جوان تنومند را ضعیف و رنجور میسازد. تا این که مادر«جاسم» نیز از غصهی ناکامی فرزندش فوت میکند. در ادامهی ماجرای اغفالشدن«جاسم» توسط دو برادر و ازدواج او با خواهر دیوانه آنها بازگو میشود؛ که به موجب آن تنها امید«جاسم» به زندگی نیز از بین میرود. و در نهایت برای رهایی از این دام مخوف دست به دامان فردی رمال و دعانویس به اسم«هارون خیکی» میشود.