دیوانگی
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
«پرفسور یانگ» پایة اصلی دانشکدة ادبیات بود که دورة فوقلیسانس را مدیریت و فصلنامة ادبی را ویرایش میکرد و به تدریس نیز مشغول بود. او که تحرک و کاراییاش همه را متعجب میساخت به ناگاه در بهار 1989 در حالی که از سلامت کامل جسمانی برخوردار بود سکتة مغزی کرده و همه را دچار شگفتی میسازد. «حیان»، داماد آیندة پرفسور یانگ که به راهنمایی او برای امتحان ورودی دکترای ادبیات کهن در دانشگاه پکن آماده میشد، مسئولیت مراقبت از پرفسور را در بیمارستان برعهده میگیرد. پرفسور در حضور حیان گاهی از کتاب مقدس میگوید، گاهی خود را شهید انقلابی فرض میکند که او را برای اعدام روی زمین میکشند، از قتل میگوید، و گاهی آواز میخواند و میرقصد. حیان در این اندیشه است که چه چیزی باعث شده استادش سکتة مغزی کند؟ آیا صحبتهای پرفسور تصویری از زندگی شخصی خود اوست؟ حیان از صحبتهای بیمحابای پرفسور یانگ به دنبال رازهای زندگی او میگردد.