خانه شماره یک
داستانهای حیوانات / داستانهای آموزنده
شبی شیر بازیگوش به خوابی عمیق فرو رفته بود و داشت خواب میدید که ناگهان تشنهاش شد و از خواب پرید و به طرف چشمه رفت. آب چشمه را نوشید و تشنگیاش برطرف شد، شیر با چشمان نیمهبازش به در خانهاش رسید و داخل رفت و روی علفهای نرم دراز کشید. او کمکم داشت به خواب میرفت که صدایی با عصبانیت گفت اینجا خانة من است. شیر کوچولو به جای خانه خودش، وارد خانة گراز شده بود. شیرکوچولو دوباره خمیازهکشان اشتباهی به خانة حیوانات دیگر رفت، همة خانهها شبیه بودند. او نمیتوانست خانهاش را تشخیص دهد. خرسی و موشی دوستان شیر کوچولو تصمیم گرفتند روی خانهها شمارهای بنویسند تا شیر بازیگوش به راحتی بتواند خانهاش را پیدا کند. این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.