کافهی مادام
داستانهای فارسی - قرن 14
«رودابه» زنی تحصیلکرده و جدی در کار و زندگی، پس از اطلاع یافتن از روابط همسرش با زنی جوان با قهر منزل را ترک کرده و به انزلی نزد مادر خویش میرود. مادر او که خود همسر دوم بوده، ایرادی در کار داماد خود ندیده و دختر را به ادامۀ زندگی تشویق میکند. اما رودابه سعی در شرح مسئله به مادر و توضیح احساس شکستن غرور و شخصیت زن اول و فرزندانش را دارد. بحث بین او و مادر به هیچ نتیجهای نمیرسد و آنگاه رودابه به گشت و گذار در شهر پرداخته و تمام خاطرات دوران جوانی را به آرامی مرور میکند. او که از ابتدا سری پرشور داشته و در آرزوی انجام کارهای ممنوعه در عرف بوده است اکنون به تماشای آن زمان خویش در آینۀ خاطره نشسته و خود را قضاوت میکند. شبهنگام رودابهای که به خانه بازمیگردد زنی جدید است که آرزوهای جدیدی دارد و قصد دارد به زندگی، به گونهای دیگر نگریسته و آن را تجربه کند.