فراموشی
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، با موضوع عاشقانه، ماجرای فراز و نشیب زندگی دختری به نام «سیما» است. سیما بر اثر تصادف، حافظة خود را از دست میدهد و توسط پرستار مهربانی به نام «زهره» مراقبت میشود. زهره نام «سحر» را بر روی سیما گذاشته و به زندگی با او میپردازد. در این میان، «وحید» پسر زهره، از پاریس به ایران میآید و عاشق سیما که تمام صورتش سوخته است میشود. او با کمک دوستان، صورت سیما را مداوا کرده و چهرهای مقبول اجتماعی در وی به وجود میآورد. سیما، مانع ابراز عشق وحید میشود. در پی حادثهای، سیما گذشتة خود را به یاد میآورد. او صاحب شوهر و فرزند و خواهری به نام سیمین است. سیما به نزد خانواده بازگشته و مورد پذیرش آنها قرار میگیرد. در این میان وحید نیز عاشق سیمین شده و ازدواجی توأم با سعادت صورت میگیرد.