سلطه خرسها بر سیسیل
سالها پیش وقتی لئونسیو ـ پادشاه خرسها ـ با پسرش، تونیو، در کوهستان قلمروش به دنبال قارچ میگشت، دو شکارچی توله خرس را به دام انداخته و با خود بردند. لئونسیو نیز هنگام بازگشت به دروغ به همه گفت که پسرش از صخرهای پرت شده و مرده است. چندی بعد با شروع سرمای سخت زمستان، خرسها تصمیم میگیرند تا به سیسیل بروند. لئونسیو نیز برای یافتن پسرش، و در ظاهر برای نجات از سرما، با این امر موافقت میکند. هنگام ورود آنها به سیسیل نبرد سختی بین خرسها و ارتش مسلح دوک درمیگیرد. اما بیباکی پادراسو، سربازان دوک اعظم را وادار به فرار میکند. آنها پس از 32 روز جنگ خونین به کمک نقشههای زیرکانه و ماشینهای جنگی شهر را به تصرف درمیآورند و سرانجام نیز پس از وقوع ماجراهای بسیار به کوهستان بازمیگردند. در اثر حاضر، نویسنده با بهرهگیری از فانتزی و طنز خاص خود به کالبدشکافی فساد قدرت سیاسی میپردازد.