قصه‌ی مارگیر و اژدها

قصه‌ی مارگیر و اژدها

افسانه‌های عامه / داستان‌های آموزنده / شعر فارسی

«مراد» مارگیری بود که همیشه وسط میدان شهر معرکه راه می‌انداخت. اما مدتی بود که معرکه‌های او دیگر تماشاچی نداشت. یک روز او نامید و افسرده به سمت کوهستان رفت. در آن‌جا یک اژدهای یخ‌زده را دید. مراد فکر کرد اژدها مرده است. برای همین آن را در گاری انداخت و به شهر آورد. روزهای اول تماشاچی‌های زیادی دور او جمع شدند. اما کم‌کم نور آفتاب یخ اژدها را باز کرد و اژدها از خواب زمستانی بیدار شد. اژدها بعد از گرفتن جان دوباره، به مردم شهر حمله کرد و جان تک‌تک آنها را گرفت. داستان حاضر از مجموعه قصه‌های مثنوی، برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.

قیمت چاپ: 1,500 تومان
بازنویسی:

امید پناهی‌آذر

تصویرگر:

مریم ثقفی

ناشر:

خانه هنر

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1392

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642879953

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

بازنویسی