سبد سفارش شما خالی است!

مصطفی همسر سمانه برای اخذ مدرک دکترای تاریخ در فرانسه به سر می‌برد. سمیه خواهر کوچکتر سمانه است و با او برای حوادث نیم قرن اول اسلام، اختلاف‌نظر دارد. سمیه اولین نامه‌ی مصطفی را از پستچی می‌گیرد و به‌خاطر حسادتی که به سمانه دارد،‌ نامه را به او نمی‌دهد. او خود را سمانه معرفی کرده و جواب نامه‌ی مصطفی را می‌دهد. سمیه در نامه‌اش به مصطفی، اختلاف‌نظرش را درباره‌ی ولایت علی(ع) ابراز داشته و بر ولایت سه خلیفه اول تأکید می‌نماید. مصطفی از این جملات به شدت ناراحت می‌شود؛ چرا که سمانه را جور دیگری شناخته است. با این حال تصمیم می‌گیرد که او را متقاعد کند. نامه‌نگاری‌های مصطفی و سمیه آن‌قدر ادامه می‌یابد که سمیه به ولایت علی(ع) و اولادش اعتقاد پیدا می‌کند. پس از آن از کرده‌ی خود پشیمان شده و به اشتباهش اعتراف می‌کند.