آی قصه، قصه، قصه
داستانهای فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / افسانهها و قصهها - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای اجتماعی / داستانهای کوتاه
دهقانی، یک پسرجوان اما بداخلاق و بهانهگیر داشت که در مزرعه از گاو و زمین عیب میگرفت و در خانه به مرغ و غاز. دهقان و همسرش از این که پسرشان اینقدر بداخلاق است ناراحت بودند. یک روز غروب، او برای یک اتفاق کوچک بهانه گرفت و در را به شدت کوبید و به طرف دشت و جنگل رفت. او در جنگل روی تختهسنگی دراز کشید و به آسمان پرستاره نگاه کرد. او میخواست از سختی سنگ عیب بگیرد که صدای زوزة یک گرگ را شنید. پس از ترس به خود لرزید، اما با دروغی گرگ را فراری داد. بعد نعرة شیری را شنید و سپس روباهی را دیدکه قصد داشتند او را بخورند. اما او به ترفندی آن دو را نیز فراری داد و به خانه رسید. هنگامی که پسر جوان صبح از خواب بیدار شد، نمیدانست دیشب در خواب بود یا بیداری که از دست گرگ و شیر و روباه فرار کرد. این اتفاق درس عبرتی برای او شد که دیگر بداخلاقی نکند و قدر خانه و پدر و مادرش را بداند. مجموعة داستانهای این کتاب با عنوانهای یک، دو، سه همسایه، گردش کوتاه، بانتو، همیشه جوان، بهترین دوست، کفشهای بازرگان، دو هندوانه و یک نردبان، و گرگ ساده دل به نگارش درآمده است.