کمی دیرتر
داستانهای فارسی - قرن 14
نویسنده در این کتاب، ماجرای جوانی را تعریف میکند که در نیمه شعبان بدون دعوت در جشن ولادت امام زمان(عج) شرکت میکند. او در میان صدای مدّاح و صدای حدود صدنفر مولودیخوان که همراه مدّاح شعار «آقا بیا!» سر دادهاند، با صدای بلند فریاد میزند: «آقا نیا! آقانیا!». این شعار ابتدا به گوش اطرافیان سپس به حلقههای بعدی میرسد و همگان را به تعجب وا میدارد. همگان سکوت اختیار میکنند و بر زمین مینشیند. جوان بعد از یک دقیقه خود را ایستاده در میان مردمی میبیند که در انتظار شنیدن توجیه عمل وی و احتمالاً در فکر مجازات وی به دلیل شکستن حرمت مجلس هستند.