خرسی، آرام باش!: قصه‌ای درباره‌ی آرام بازی کردن

خرسی، آرام باش!: قصه‌ای درباره‌ی آرام بازی کردن

داستان‌های تخیلی / خرس‌ها - داستان

روزی باباخرسی پیشی سیاه کوچولویی را به خرسی داد و گفت این مال تو است و باید به آرامی با او بازی کن، خرسی پیشی را ناز کرد و بعد در بغلش گرفت و بیرون رفت. او پیشی را سوار تاب کرد و محکم هل داد و بعد روی چرخ‌دستی نشاند و با سرعت زیاد دوید. پیشی از کارهای خرسی ترسیده بود. وقتی به خانه برگشتند، پیشی فرار کرد و خرسی و باباش هرچقدر گشتند، او را پیدا نکردند. تا این که خرسی با ناراحتی و پشیمانی زیر تختش رفت. او در آن‌جا پیشی را دید و به آرامی بغلش کرد و دوباره با هم دوست شدند. کتابچة حاضر از مجموعة «خرسی و باباش»، مشتمل بر یک قصة کوتاه دربارة آرام بازی کردن برای کودکان گروه سنی «الف» است.

قیمت چاپ: 15,000 تومان
نویسنده:

ویرجینیا میلر

مترجم:

فاطمه ستوده

ناشر:

پنجره

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

813

سال چاپ:

1399

نوبت چاپ:

4

تعداد صفحات:

24

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642220427

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه