سبد سفارش شما خالی است!

در این کتاب، داستانی فارسی درج شده است. داستان حاضر، با هدف بازنمایی بخش‌هایی از ایده‌آل‌ها و بلندپروازی‌های دانشجویان دهة هفتاد و عصیان روحی و رفتاری گروهی از انسان‌های به ظاهر منطقی تدوین شده است. داستان کتاب، دربارة دو دوست صمیمی است که از دوران دانشجویی همیشه در کنار یکدیگر بوده‌اند تا روزی که «لادن» متوجّه می‌شود «ماهرخ» با پسر مورد علاقة او رابطة دوستی دارد. او بدون هیچ عکس‌العملی خود را کنار کشیده و اجازه می‌دهد «ماهرخ» و «عطا» با هم ازدواج کنند و حتّی پس از جدایی آن‌ها از یکدیگر دوست سابق را پناه داده و به وی در منزل خود جای می دهد. امّا این فقط ظاهر ماجراست و «لادن» به گونه‌ای مخفیانه در حال گرفتن انتقام است و به رابطة دوستی خود با «عطا» همچنان ادامه می‌دهد تا این‌که در سفری به «شیراز» بر اثر سانحة تصادف «عطا» جان خود را از دست داده و «لادن»‌ به شدّت مجروح می‌شود و همین حادثه واقعیت‌های بسیاری را روشن می‌کند. امّا «لادن» همچنان از «ماهرخ» کینه به دل دارد و می‌کوشد، تمام دلخوشی‌ها و داشته‌های او را از دستش در بیاورد و می‌خواهد در ذهنش برای همیشه او را مرده بپندارد.