صد سال تنهایی
داستانهای کلمبیایی - قرن 20م.
رمان «صد سال تنهایی» گزارشی است از سرگذشت چند نسل از افراد خانوادة «بوئندیا»، تنهایی آدمهای ناتوان از مهر ورزیدن، مضمون اساسی رمان را تشکیل میدهد. نوسینده با بینشی تراژیک، تنهایی و رنج آدمی را در جامعهای منزوی و گرفتار انحطاط اجتماعی و خشونتهای سیاسی، به شیوهای غیرمعمول توصیف میکند. او موفق میشود مرز بین واقعیت و خیال را از بین ببرد و با خیالپردازی و شوخطبعی، فضایی نمادین ایجاد کند و رمان را به استعارهای از تاریخ سراسری رنج و خشونت آمریکای لاتین مبدل سازد. او با در تقابل قرار دادن جهان داستانی خود با جهان واقعی، فکر دیگرگونه زیستن را یادآور میشود.