جشن آخر فصل
دوستی - داستان / اردکها - داستان / اسب آبی - داستان
کمکم داشت فصل پاییز از راه میرسید. اسب آبی مشغول تمیز کردن حیاط خانه و انجام کارهایش بود و خودش را برای جشن آماده میکرد. تااینکه اردک پیش اسب آبی میآید تا با هم برای جشن آخر فصل به خرید بروند و چیزهای مورد نیازشان را تهیه کنند. اما در راه اتفاقهایی برایشان میافتد که... .