نازگل و سم طلا

نازگل و سم طلا

حیوان‌های اهلی / داستان‌های اجتماعی / کودکان - راه و رسم زندگی - داستان

یک روز گرم تابستان، در مزرعه‌ای بزرگ، گوساله‌ای ماده و زیبا به‌دنیا آمد. نازگل، دختر مزرعه‌دار، اسم گوساله را سم‌طلا گذاشت. یک روز نازگل و پدرش، سم‌طلا را به چرا برده‌بودند. سم‌طلا که به دنبال یک پروانه زیبا می‌دوید از گله جداشد و به طرف دره رفت. نازگل خیلی ترسید و همان‌طور که به‌طرف سم‌طلا می‌دوید، فریاد کشید: «مواظب‌باش، جلو‌نرو! نرو...» نازگل آنقدر دوید تا سم‌طلا را نجات‌داد. سپس نفس عمیقی کشید و او را پیش مادرش برد تا کمی شیر بخورد. داستان بالا، در راستای آموزش راه ‌و رسم زندگی به کودکان گروه سنی«ب» و همچنین آشنایی آنها با حیوانات اهلی، در کتابی مصور و رنگی، به چاپ‌رسیده‌است.

قیمت چاپ: 800 تومان
گردآورنده:

معصومه بهالگلدی

تصویرگر:

فاطمه فتاحی

ویراستار:

فاطمه سلمی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786005313376

محل نشر:

مشهد - خراسان رضوی

نوع کتاب:

تالیف