پشت سرت را نگاه کن!
داستانهای آمریکایی - قرن 21م.
کتاب حاضر داستانی است که با بیانی روان نگاشته شده است. در این داستان وقتی «کلوبنسون» از خواب بیدار میشود، متوجه میشود که ربوده شده و در یک دخمه زیرزمینی زندانی است اما اصلاً به یاد نمیآورد چطور به آنجا آمده است. او از آنجا میگریزد اما کسی داستانش را باور نمیکند. به همسرش مظنون و ناچار میشود برای کشف واقعیت و برای زنده ماندن، رد پای خود را دنبال کند. در داستان میخوانیم: «تمام بدنم درد میکند. بدتر از همه سرم است. داغ است و درد مثل چکش بر جمجمهام میکوبد».