تولد دوباره
داستانهای فارسی - قرن 14
«شایان» و «شبنم» خواهر و برادری هستند که هر روز نظارهگر جر و بحثهای پدر و مادر به علّت دیر آمدن پدر و کارهای مشکوک وی هستند. پدر نمایشگاه اتومبیل دارد و با وجود آنکه آنها از نظر مالی مشکلی ندارد، امّا حضور کمرنگ پدر را کاملاً احساس میکنند. شایان جوانی است، موفق، فهمیده، که با تلاش وارد دانشگاه میشود و در کنار درس به نقاشی روی میآورد. هنگامی که در نمایشگاه پدر مشغول به کار میشود به کمک دوستش «فرزاد» به رفتار مشکوک پدر و اعتیاد او پی میبرد. در پی جستوجوی علّت آن، خود نیز گرفتار مواد میشود و مدّتی فلاکت گرفتارشدن در اعتیاد را تجربه میکند. در این مدّت مادر بر اثر غم و غصّه فراوان فوت میکند. بعد از مدتی فرزاد به کمک استاد نقاشی شایان را نجات میدهند. پدر نیز به علّت سکتة قلبی هنگام ترک مواد فوت میکند.