روزی که یک راز بزرگ را کشف کردم
داستانهای اجتماعی / داستانهای آموزنده
«اشی» کودکی کنجکاو و دقیق است، روزی مادر او یک برادرکوچک به دنیا آورد، مادر به او گفت که خداوند نوزاد کوچک را خلق کرده است. از آن روز به بعد اشی در همه چیز و همة اتفاقها وجود خدا را به یاد داشت و دربارة حضور او فکر میکرد، و متوجه شده بود که خداوند در همهجا هست، بدون این که دیده شود. این کتاب مصور، از سری قصههای اشی است و برای کودکان گروه سنی «ج» به نگارش درآمده است.