پیرمرد هیزمشکن: داستان نمایشی
داستانهای اخلاقی / داستانهای آموزنده / داستانهای اجتماعی
پیرمردی، هیزمشکن بود و روزی خود و خانوادهاش را از این راه به دست میآورد. پیرمرد، روزی برای فروش هیزمها به شهر رفت. مرد جوانی به قصد خرید هیزم آمد و در یک فرصت مناسب هیزمهای پیرمرد را دزدید. پیرمرد غمگین شد و نزد خانواده شرمنده گشت که آن روز دست خالی به خانه برگشته است. روز بعد که به جنگل رفت تا هیزم جمعآوری کند، مردی را که گرگ به او حمله کرده بود، نجات داد. مرد برای تشکر یک کیسه طلا به او داد. روزی پیرمرد در شهر متوجه شد که جارچی از گرفتن دزد خبر میداد و صاحبانی را که اموال آنها به سرقت برده شده بود، دعوت به پس گرفتن آنها میکرد. پیرمرد دزد را بخشید و از گرفتن اموالش خودداری کرد. اما از او قول گرفت که اگر برای همیشه دزدی را کنار بگذارد، تمام قرضهایش را بپردازد و هیزمکشنی را به او بیاموزد تا بتواند از راه حلال کسب درآمد کند. این کتاب برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.