افسانهی شاهزاده در قلعهی کج: رمان نوجوانان
در سالهایی که «فریدون آتشگر» و «سورند» به دبستان میرفتند، «تاتا»، رئیس شرکت انبارهای حوزة شرق کشور در شعبة پترگان، پدرانشان را بدون دلیل اخراج کرد. آنها قسم خوردند وقتی بزرگ شدند انتقام روزهای تلخ زندگیشان را از تاتا بگیرند. بعد از گذشت چند سال، فریدون موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشتة مهندسی کامپیوتر شد و در شرکت انبارهای حوزة شرق کشور در شعبة پترگان مشغول به کار شد، تا این که روزی نامهای از طرف سورند به او رسید، او رییس شرکت انبارها شده و از فریدون درخواست همکاری کرده بود. آن دو با هم مشغول به کار شدند و طی این همکاری، اتفاقاتی رخ داد که در ادامة داستان بازگو شده است.