داستانهای قابوسنامه
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / حیوانها - افسانهها و قصهها / عنصرالمعالی، کیکاوسبن اسکندر، قرن 5. قابوسنامه - نقد و تفسیر - اقتباسها / داستانهای اخلاقی - قرن 14 / داستانهای کودکان و نوجوانان
در داستان «دزد امانتدار»، در زمانهای قدیم، مردی در تاریکی به سمت گرمابه میرفت که در راه دوستش را دید. این دو مرد با هم به گفتوگو پرداختند و به یک دوراهی رسیدند. مرد دومی با عجله خداحافظی کرد و از راه دیگر رفت. اما مرد اولی که مشغول صحبت کردن بود متوجه نشد و همینطور به راهش ادامه میداد، به حساب این که با دوستش صحبت میکند حرف میزد. از قضا، دزدی همگام او شده بود. به گرمابه رسیدند و مرد صد دینار خود را به امانت به دزد داد. ولی در تاریکی صورت او را ندید. دزد سکهها را گرفت و مرد داخل گرمابه شد. وقتی از گرمابه بیرون آمد دنبال دوستش گشت ولی او را ندید. دزد او را صدا زد و کیسهها را تحویل مرد داد و ماجرا را برای او تعریف کرد. مرد متعجب از این که، چرا دزد کیسهها را با خود نبرده است، تصمیم گرفت نیمی از سکهها را به او بدهد. اما دیگر دزد را پیدا نکرد. او در دل امانتداری و جوانمردی دزد را تحسین کرد. در این مجموعه قصههای برگزیدهای از قابوسنامه با نامهای تو نیکی میکن و در دجله انداز، نمیدانم، جوانمرد عیار، تعبیر خواب، آب در شیر، گواهی درخت، شبلی و کودکان و... به چاپ رسیده است.