ماهی گوشواره طلا
"ماهی گوشواره طلایی "قصهای پرماجراست که برای مخاطبان گروه سنی "ج "به طبع رسیده است .قصه درباره امیرزادهای است که برای بازگرداندن بینایی به چشمهای پدرش، میبایست ماهی قرمزی با گوشوارههای طلایی صید کند و خون آن را در چشمان پدرش بریزد تا درمان شود .امیرزاده موفق به صید ماهی میشود، اما در آخرین لحظه، چشمهای معصوم ماهی، سبب میگردد تا امیرزاده از کشتن او صرف نظر کند .پس از آن امیرزاده به دنبال سرنوشتش روان میشود و به همراه پیرمرد جهان دیدهای ـ که در واقع همان ماهی قرمز است ـ حوادث زیادی را پشت سر میگذراند . سرانجام امیرزاده با دختر پادشاهی از سرزمین دیگر ازدواج میکند و ماهی قرمز به پاس محبتهای امیرزاده قدری از خون خود را به او میدهد و بدین ترتیب بینایی به چشمان پادشاه باز میگردد .