قصهی آقای جرمی ماهیگیر
روزی آقای «جرمی» ماهیگیر تصمیم گرفت بعد از یافتن کمی کرم، به ماهیگیری برود تا برای شام ماهی کپور پخته و دوستانش را نیز دعوت کند. او به جایی رفت که فکر میکرد ماهی کپور زیادی داشته باشد. وسایل ماهیگیری را آماده کرد و نشست، اما بعد از گذشت ساعتی خسته شد و شروع به خوردن غذا کرد که ناگهان یک سوسک آبی خیلی بزرگ نوک پایش را نیشگون گرفت. بعد از آن یک موجود دیگر زیر آب او را اذیت کرد، برای همین تغییر مکان داد. اما آنجا بدترین اتفافات ممکن برای او رخ داد و یک ماهی قزلآلای بزرگ او را قورت داد. اتفاقاتی که پس از این برای آقای جرمی به وقوع میپیوندد، ادامة داستان را شکل میدهد.