قصر نفرین شده و قصههای دیگر
خیاط فقیری در سفر متوجهی مبارزهی گاوی با گوزن نری میشود، در این مبارزهی سخت عاقبت گوزن پس از پیروزی بر گاو و کشتن آن، خیاط را بر سر شاخ خویش گذاشته و او را داخل غاری کرده و خود بر در آن غار منتظر میماند، خیاط در راهروی غار پیش رفته و به جایی میرسد که دو صندوق بلوری زیبا قرار داشته و درون یکی از آنها قصری با تمام طبیعت اطرافش نگهداری میشود و در صندوق دیگر دختر زیبایی به خواب رفته است. دختر به محض دیدن خیاط، بسیار خوشحال شده و برای او حکایت میکند که فرزند زن و مرد ثروتمندی بوده که پس از مرگ آنها با برادرش به تنهایی در قصر زندگی را میگذرانده تا روزی که جادوگر سیاه نزد آنها آمده و از دختر خواستگاری میکند ولی چون با مخالفت دختر روبهرو میشود عصبانی شده، پسر را به گوزنی تبدیل کرده، قصر و همهی خدمهی آن را جادو کرده و در شیشهای حبس نموده و پس از آن دختر را در این صندوق گذاشته و رفته است. خیاط فقیر صندوق قصر را از غار خارج کرده و در آن را باز میکند و قصر در همان دم به اندازهی طبیعی بازگشته و تمام خدمه دوباره زنده میشوند. برادر که به گوزن تبدیل شده بود صبح همان روز جادوگر را که همان گاو سیاه بود، کشته بود دوباره به هیات انسان برمیگردد و دختر و خیاط نیز با یکدیگر ازدواج میکنند. کتاب حاضر دربرگیرندهی پانزده افسانهی آلمانی از "یاکوب" و "ویلهلم" گریم است. از جملهی این افسانهها میتوان به دو برادر، معما، خدمتکار باهوش، هانس تنبل، دهقان در بهشت و پادشاه بیتاج و تخت اشاره کرد.