پروانه مهربان
داستانهای اجتماعی / داستانهای آموزنده
در یک دشت سرسبز، پروانة زیبا و مهربانی زندگی میکرد. یک روز پروانة مهربان برای پیدا کردن یک دوست، از خانهاش بیرون آمد. در راه، به زنبور عسلی برخورد کرد که زخمی شده بود. او زنبور عسل را به خانهاش برد و برایش دکتر آورد. با راهنماییهای دکتر، بعد از چند روز پرستاری، زنبور عسل حالش خوب شد و از پروانة مهربان تشکر کرد. از آن به بعد آن دو با هم دوستان خیلی خوبی شدند. داستان حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.