اسبهای آسمان خاکستر میبارند
نمایشنامه فارسی - قرن 14
در نمایشنامة حاضر، «سیاوش» طبق یک رسم کهن برای اثبات بیگناهیاش باید از آتش عبور کند. او به همراه مادیانش برای گذر از آتش آماده میشود، اما قبل از آن با سربازی بیسر، و زنی، که جنینی در شکم دارد، اما جنینش به دنیا نمیآید، گفتوگو میکند. آن دو در گفتوگو با سیاوش از این که سیاوش شهر موعود آنها را خواهد ساخت سخن میگویند؛ شهری که کسی را از آن تبعید نمیکنند و هرکه تبعیدی است در خاکش آرام میگیرد. در این شهر مردم در نهایت خوشبختی هستند. سرانجام نیز سیاوش از آتش عبور میکند، اما مادیانش در آتش سوخته و از خاکسترش زنی به وجود میآید. نمایشنامة حاضر به دو زبان فارسی و فرانسه به چاپ رسیده و نگاهی است بر زندگی سیاوش از دریچهای نو.