پرطلایی زرنگه
این داستان مصور و رنگی درباره جوجهای به نام "پر طلایی" است که یک روز بدون آن که به مادرش ـ پر حنایی ـ چیزی بگوید از لانه خارج شده، مشغول بازیگوشی میشود که ناگهان سرو کله دو گربه پیدا میشود که قصد خوردن او را دارند. ولی پرحنایی به کمکش میآید و او را نجات میدهد.