پیشانی سرنوشتها
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاه با عنوانهای «یادش رفته بود خداحافظی کند»، «مرض قند»، «مرثیه» و... است. داستان «پایان معجزهآسا»، دلدادگی «احمد» و «حبیبه» است، احمد جانباز شیمیایی است و لحظه به لحظه به شهادتش نزدیک میشود. حبیبه، آرزو دارد با احمد بمیرد از اینرو دو قبر خریدهاند؛ اما درست در لحظهای که آنها تصمیم میگیرند که با هم به درون قبر بروند تا حبیبه هم در کنار احمد بیارامد؛ حبیبه از مرگ نجات مییابد و احمد به وصالش میرسد.