تسلیمشدهی تقدیر
داستانهای فارسی - قرن 14
پری در سال آخر دبیرستان در پی رفت و آمد به خانة خواهرش با فرزاد آشنا میشود. آنها دلباختة هم میشوند و تصویر روشنی از آینده را برای خود ترسیم میکنند، غافل از این که دست سرنوشت تقدیر دیگری برای آنها رقم زده است. بعد از اطلاع خانوادة فرزاد از دوستی آنها، برای پری خط و نشان میکشند که از زندگی فرزاد بیرون رود. پری دست به خودکشی میزند، اما زنده میماند و فرزاد در پی تصادفی فوت میکند و تمام آرزوهای پری با مرگ فرزاد به خاک سپرده میشود. از مدتها قبل از آشنایی با فرزاد، سایة شومی به نام حسن، مدام مزاحم پری میشود و او اینک فرصت یافته بود تا به مراد دلش برسد. پری بعد از طی دوران افسردگی طولانی با همان سایة شوم به خانة بخت میرود. این وصلت آغازگر 30 سال آوارگی و خانهبهدوشی پری میشود که در این کتاب به تصویر کشیده است.